آدمهای Asshole هميشه به جای حمايت نصيحت می کنند.
نکته ای هم به ذهنم رسيده در مورد انتخاب جا برای ادامه تحصيل. دانشگاههای آمريکايي درست هست که جی آر ای سفت و سخت دارند و تافل هم می خواهند، اما برای کسی که اهل درس خواندن هست اين يک نکته مثبت حساب می شود... زيرا اين حساب و کتابها باعث می شود که دانشگاه از گرفتن فله ای دانشجوی فوق ليسانس و دکتری اجتناب کند. در آخر کارهم شرکتها و دانشگاههايي که دنبال نيرو می گردند ترجيح می دهند از چنين دانشگاههايي نيرو بگيرند تا دانشگاههايي که به صورت فله ای دانشجو می گيرند و بصورت فله ای دانشجو فارغ التحصيل می کنند.
دانشگاههاي سوئدی هم که کلاً فاقد استاندارد برای دريافت دانشجوی فوق ليسانس بودند. از آنجا که دولت هزينه آموزش دانشجوها را به تعداد دانشجويان هر دانشگاه به آن دانشگاه تخصيص می دهد، در سالهايي که تحصيل دانشجويان غير سوئدی در سوئد رايگان بود اين دانشگاهها به صورت فله ای دانشجوی خارجی می گرفتند بدون اينکه کنترلی روی کيفيت اين دانشجوها داشته باشند يا نگرانی راجع به آينده شغلی اين دانشجوها داشته باشند، آنچه مهم بود تعداد دانشجوها بود، نه کيفيت آموزش يا آمادگی اين دانشجوها برای يادگيری.
در دانشگاه بريتيش کلمبيا، يکی از همکلاسيهايي ما يک ترکيه ای بود که درسی در مورد روشهای عددی حل معادلات ديفرانسيل برداشته بود و سخت در حل تمرينات درسی در گل مانده بود و برای گرفتن راه حلها التماس می کرد در صورتيکه اين تمرينات کاملاً مشابه تمرينهای حل شده کتاب درسي بودند. دانشگاه بريتيش کلمبيا اين دانشجو را مناسب گرفتن درجه دکتری دانشگاه بريتيش کلمبيا دانسته بود. دشوار هست که با چنين استانداردهايي، مدرک اين دانشگاه جدی گرفته شود.