به سلامتی به ايران هم رفتيم و برگشتيم... بد نبود يعنی راستش را بخواهيد خيلی خوش گذشت. به لحاظ عددی هم 10 کيلو وزن اضافه کردم که البته اضافه وزن برايم بد نيست... اوضاع دور و بري هايم هم تا جايي که ديدم بد نبود... تنها حوصله خيلی ها سر رفته هست.... فکر می کنم خارجکی ها خيلی بهتر بلد هستند که سر خود را گرم کنند.
وسوسه شده بودم که به پيشنهاد کار توی يکی از دانشگاهها بله بگويم... اما روز آخر بلايي سرم آمد که واقعا منصرفم کرد... مشکلی در پاسپورت جديدم (صادره از سفارت عليه) بود که مجبور شدم پروازم را لغو کنم و از دو اداره (يکی در تبريز و ديگری در تهران) امضا بگيرم وبرايشان پرونده تشکيل بدهم.... خلاصه با توجه به اينکه برای بعد از خروج از ايران قرار مصاحبه کاری ريخته بودم خيلی تحت استرس بودم و به اصطلاح داشتم می ترکيدم...
خلاصه مصاحبه (توی سوئد) را هم رديف کردم و از مهمان نوازی سوئدی ها خيلی لذت بردم... از هاي لايت های سفر به سوئد بازديد از موزه SAAB سوئد بود که کلی مستفيض شدم. کار سوئد فاقد پايداری و نمای بلند مدت کار ايران هست... اما درامد نسبتا بهتری دارد و ديگر اين که از لحاظ فنی بسيار جالب هست... اين شانس را هم خواهم داشت به کار در جاهای ديگر بيانديشم اما انتخاب کار ايران کمی شبيه رفتن در جاده يک طرفه و شکستن پلهای پشت سر هست...