Friday, January 27, 2006

وبلاگ اشکان خواجه نوری


اشکان خواجه نوری وبلاگی دارد که در آن راجع به شيوه های تبليغات بازرگانی صحبت می کند. برای من کلی مطلب جالب داشت. به لينکستان اضافه کردمش!

Thursday, January 26, 2006

وبلاگ عبدلله شهبازی

امروز وبلاگ عبدلله شهبازی را به لينکها اضافه کردم. البته ايشان از عموم جهات مورد تائيد من نمی باشند. ايشان سازماندهنده کتابهای اعترافات فردوست و نورالدين کيانوری می باشند. از برخی سخنان ايشان نيز عشق و علاقه به قدرت - و آرزوی وزارت يا معاونت ...- را احساس کردم. با اين وجود او به عنوان يک مورخ حرفهايي دارد که قابل توجه می باشد.


موخره:

ما دلمان راضی نشد اين آدم وبلاگش قاطی وبلاگ آدمهايي باشد که دوستشان داريم، فلذا وبلاگ ملا حسنی در کانادا را جايگزين ايشان کرديم!

Tuesday, January 24, 2006

روش مناسب برای خواندن متون انگليسی

يکی از نکات مهم در يادگرفتن زبان اين هست که هر متنی را که می خوانيد با صدای بلند بخوانيد - به عبارت ديگر لغات را تنها در ذهنتان پردازش نکنيد بلکه با زبانتان آنها را تلفظ کرده و باگوشتان به صدای خودتان بشنويد.


در کتابهای زبان دبيرستان بخشی به نام Read Aloud بود که لازم بود دانش آموز با صدای بلند متون و مکالمات را بخواند. معلمهای اول ابتدايي هم از دانش آموزان می خواهند در حين نوشتن مشقهايشان آنچه را که می نويسند برای مادرشان -که در آشپرخانه کارمی کند- بخوانند.


کسب مهارت بالا در خواندن متون موجب می شود که خواننده بدون نياز به تلفظ لغات، مفهوم لغات و جملات را دريابد. به اين حالت خواندن ذهنی متون Subvocalization می گويند. چنین حالتی کمک می کند متون با سرعت بسيار بالايي پردازش شوند. تندخوانی حالتی هست که Subvocalization نيز کمتر صورت می پذيرد و بنابراين بسياری معتقدند روش مناسبی برای يادگيری موارد مهم نمی باشد.


من به دليل اينکه عادت داشتم متون فارسی را بصورت ذهنی بخوانم، در انگليسی هم چنين روشی را برگزيدم. اکنون پس از سالها دريافتم که آن روش برای من در خواندن انگليسی سودمند نمی باشد. اين روزها هرکجا کاغذی يا متنی پيدا می کنم بصورت پچ پچه برای خودم می خوانم. اين روش به خوبی لغاتی را که در تلفظ يا مفهومشان مشکل دارم برایم مشخص می کند.

نکته کمی بی ربط:خواندن مقاله ها يا کتابهای انگليسی برای ما معمولاً کاری انرژی بر و خسته کننده می باشد. اگر مقاله ای را بصورت پی دی اف داريد می توانيد از منوی View بخش Read out Aloud را انتخاب کنيد و به متن مقاله گوش دهيد. اين روش البته وقتی مقاله سرشار از معادلات باشد به مشکل برخورد خواهد کرد!

موخره:
Speakonia
يک نرم افزار رايگان و مناسب هست که فايلهای متنی را می تواند بخواند.

Monday, January 23, 2006

ول کنيد اسب مرا

ول کنيد اسب مرا
راه توشه ي سفرم را و نمد زينم را
و مرا هرزه درا،
که خيالي سرکش
به در خانه کشاندست مرا.

رسم از خطه ي دوري، نه دلي شاد در آن.
سرزمينهايي دور
جاي آشوبگران
کارشان کشتن و کشتار که از هر طرف و گوشه ي آن
مي نشانديد بهارش گل با زخم جسدهاي کسان.

فکر مي کردم در ره چه عبث
که ازين جاي بيابان هلاک
مي تواند گذرش باشد هر راهگذر
باشد او را دل فولاد اگر
و برد سهل نظر در بد و خوب که هست
و بگيرد مشکلها آسان.
و جهان را داند
جاي کين و کشتار
و خراب و خذلان.

ولي اکنون به همان جاي بيابان هلاک
بازگشت من ميبايد، با زيرکي من که به کار،
خواب پر هول و تکاني که ره آورد من از اين سفرم هست هنوز
چشم بيدارم و هر لحظه بر آن مي دوزد،
هستيم را همه در آتش بر پا شده اش مي سوزد.

از براي من ويران سفر گشته مجالي دمي استادن نيست
منم از هر که در اين ساعت غارت زده تر
همه چيز از کف من رفته به در
دل فولادم با من نيست
همه چيزم دل من بود و کنون مي بينم
دل فولادم مانده در راه.
دل فولادم را بي شکي انداخته است
دست آن قوم بدانديش در آغوش بهاري که گلش گفتم از خون وز زخم.
وين زمان فکرم اين است که در خون برادرهايم
ـــ ناروا در خون پيچان
بي گنه غلتان در خون ـــدل فولادم را زنگ کند ديگرگون.
نيما يوشيج

جانا گلميشيک بيز بو جانان اليندن


جانا گلميشيک بيز بو جانان اليندن________که نه انس امان تاپدی نه جان اليندن
مسلمانه باخ، دين و ايمان قان آغلير________بو دين سيز ايمانسيز مسلمان اليندن
بو شيطاندی، بيز آدمی گويده تولار ________ قاچا بيلمز آدم بو شيطان اليندن
آلار اول ايمانی، سونداندای جانی ________ نه ايمان قالار ديبده نه جان اليندن
قاريشقا کيمی دئو نژادی قيميلدير ________ که خاتم چيخيب دير سليمان اليندن
بادمجان چوخی بازديلار کوچوکلر ________ دا ترپشمک اولماز بادمجان اليندن
پناه اولسا بيز خلقه کافر قوی اولسون ________ سيخينتی دوشک کفره ايمان اليندن
ائله تورشاديب ايرانين آيرانين که ________ گوزللر گوزی ياشدی ايران اليندن
ساليب دير اله، سانکی موسی عصاسين ________ قاچير اژدهالر، بو ثعبان اليندن
نه سلطانلار اولموش الينده اويونجاق ________ نه گلسين اويونجاقلی سلطان اليندن
بئش اوچ باش بيله ن ده قاليرسا، اوشاق تک ________ قاچيپ گيزلنيبلر بو خورتان اليندن
ائويم زيندانيم، ماموريم اوز ايچيمده ________ هارا قاچسين انسان بو زندان اليندن
بيز انسان اولاق يا که حيوان، امان يوق ________ نه انسان قوتارميش نه حيوان اليندن
نه دئولر که قيطانلا زنجيرلنيب لر ________ قنف لر قيريلميش بو قيطان اليندن
ساليب خلقي درمان آديلن نه درده ________ که درد آغلايير بيله درمان اليندن
او بيگ خان يازيقلار نه انسانيميشلار ________ عبث آغلايارديق او بيگ خان اليندن
وئررديک قديم ديوانا عرضه، ايندی ________ کيمه عرضه ورئرمک بو ديوان اليندن؟
نه طوفانه راست گلميشيک بيز، مگر نوح ________ گله قورتارا خلقی طوفان اليندن


شهريار

Tuesday, January 17, 2006

داستان تلخ پيکان پرنده کانادايي

در سالهای آغازين جنگ سرد، ترس از بمباران اتمی توسط هواپيماهای دوربرد روسی کشورهای مختلف از جمله کانادا را به طراحی و ساخت هواپيماهای جنگنده و شکاری واداشت. با توجه به وسعت کانادا، تصميم برآن گرفته شد که هواپيمايي با سرعت بسيار بالا و برد پرواز بالا طراحی شود. اين پروژه در سال 1953 به شرکت آورو واگذار گرديد.اين شرکت هواپيمای زيادی طراحی و توليد کرده بود که موفقترين آنها
"CF-100 "Canuck
محسوب می شد.
پروژه جديد ابتدا سی اف- 105 و سپس ارو (به معنی پيکان و تير) ناميده شد.
با انتخابات جديد در سال 1957، حزب ليبرال صحنه را به محافظه کاران واگذار کرد. وزير جديد صنايع دفاعي، برخلاف وزير پيشين چندان موافق اين پروژه پرهزينه نبود، همزمان با اين رخدادها، کانادا پيمانی دفاعی با آمريکا بست (همراستا با ناتو). ديگر کشورهای غربی، ضمن تحسين اين هواپيمای باشکوه، نسبت به خريد آن اظهار تمايل نشان نمی دادند.
علاوه بر اين موارد، در آن دوره، با پيشرفت روز افزون صنايع موشکي، اعتقاد بر اين بود که در آينده، سرنوشت جنگهارا موشکها و نه هواپيماها تعيين خواهند کرد.


نخستين پرواز ارو در سال 1958 انجام شد، و تا سال 1959 پنج نمونه به مرحله پرواز رسيدند و به رکورد 1.9 ماخ دست يافتند . يک نمونه ديگر در حال اتمام بود که دستور توقف عمليات از سوی دولت صادر شد.

از ديدگاه تکنيکی نيز، بلند پروازيهای اوليه، پيشرفت پروژه را با تاخير روبرو کرده بودند، برخلاف هواپيماهای رقيب، بخشهای مختلف اين هواپيما، از قبيل موتور، رادار و ... همه طرحهای جديد بودند. (در عموم طراحيها سعی می شود که از قطعات و سيستمهای موجود تا حد ممکن استفاده شود تا هزينه طراحی و توليد کاهش پيدا کند). علاوه بر اين، بدنه بزرگ اين هواپيما در درگيريهای هوايي نکته منفی محسوب می شد. برد هواپيماهای رقيب با هزينه بسيار کمتری می توانست با سوختگيری در هوا به سطح برد "ارو" برسد.با توجه به اين شرايط، به دستور دولت، پروژه متوقف شده، دستور اوراق کردن هواپيماهای نمونه صادر شد. کسانی که هواپيماها را ساخته بودند، اکنون با گيوتين و اره برقی و شعله استيلن مشغول اوراق کردن هواپيما ها شدند. شرکت آورو نيز قسمت اعظم چهارده هزار کارمند خود را اخراج کرد. بسياری از کارمندان اين شرکت جذب پروژه های فضايي آمريکا شدند.


ماحصل اوراق به شرکتی به قيمت کيلويي چهارده سنت فروخته شد. پس از سالها، توجه کانادايي ها دوباره به اين هواپيمای باشکوه بازگشت، قسمتهايي از دماغه و يک موتور هواپيما از آزمايشگاهی بازيابی شد و در موزه هوايي کانادادر اتاوا به عنوان نشانه ای از اين هواپيما در معرض نمايش گذاشته شد.

در باب سی ان ان و تلوزيون در مملکت خاج پرستان
سی ان ان شايد مهمترين شبکه خبری آمريکا باشد. هفت هشت نفر گزارشگر دارد که معمولاً اين روزها يکی شان در عراق مستقر می شود. از اين گزارشگرها کريستين امانپور که با خاتمی و احمدی نژاد مصاحبه کرده است براي ايرانيان آشناست. ديگری هم اندرسون کوپر هست که آدم بدی به نظر نمی رسد. چند نفر گوينده خبر هم دارد که من مخصوصاً از يکيشان که پيرزنی هست به نام جری ويليس که هنگام گفتن خبر زلزله يا گيرافتادن معدنچيان نمی تواند جلوی خنده اش را بگيرد، بدم می آيد. پارسال يک گوينده ايرانی الاصل به نام رودابه (رودی) بختيار داشتند که امسال از او خبری نيست. يک بخشی هست که به بررسی تحولات بازار بورس می پردازد و تحليلهای جالبی ارائه می دهد. يک دکتر هندی الاصل به نام "سانجی گوپتا" و يک کچل عينکی به نام "علی ولشی" هم نمک برنامه هستند. چند نفر مصاحبه گر (Anchor) هم دارند که دو نفرشان را من معرفی می کنم:

لو دابز:لو دابز يک آدم تپل حدوداً پنجاه ساله هست که گويا مادرکشتگی با مکزيکی ها دارد. همواره روی تقويت مرزهای آمريکا با مکزيک و اخراج کارگران غير قانونی بحث می کند و يا به واردات کالاهاي ارزانقيمت چينی می تازد. ارتباط عجيبی هم بين خطر تروريستهای القاعده و مرز مکزيک برقرار کرده، به اين شکل که ممکن هست تروريستهای القاعده برای ورود غير قانونی به آمريکا از مرز مکزيک استفاده کنند. او در انتهای برنامه اش از اينکه گوش شنوايي برای حرفهايش وجود ندارد تاسف می خورد. اين آدم چون حرفهاي تکراری می زند برنامه اش کسل کننده هست.

لری کينگ


اين آدم مراياد آقای اصغر س. می اندازد. آدمی هست لاغر، عينکی، پير و لکن تند و تيز. او در برنامه اش که Larry King tonight نام دارد به صحبت با سياستمداران (مثلاً جيمی کارتر)، نويسندگان و هنرپيشگان (مثلاً جری لوئيس) يا آدمهای خبرساز (مثلاً زنی که شوهرش در فلان حادثه کشته شده است) می پردازد. وقتی مصاحبه کننده اي سياستمدار يا نويسنده و روزنامه نگار هست بحث های درست و حسابی در می گيرد. سياستمدارهای اينجا برخلاف تلقی ما از سياستمدار بيشتر آدمهای رو راستی هستند. هنرپيشه ها (مخصوصاً زنهای هنرپيشه) معمولاً رياکارتر هستند و سعی می کنند پشت يک تصوير مصنوعی از خود قايم شوند (البته استثناهايي وجود دارد).متن اين مصاحبه ها را در سايت http://transcripts.cnn.com/TRANSCRIPTS/lkl.html
می توانيد پيدا کنيد.
در مصاحبه با جيمی کارتر يک بحث جالب مطرح شد، در اين مصاحبه که راجع به بنيادگرايي بحث مي شد، کارتر اين حرفها را زد

"A fundamentalist by, almost by definition as I describe is a very strong male religious leader,
always a man, who believes that he is completely wedded to God, has a special privilege and relationship to God above others.
And, therefore, since he speaks basically in his opinion for God, anyone who disagrees with him at all is inherently and by definition wrong and therefore inferior.


The other thing they do, and this is the only other thing I'll add, is that they don't believe that it's right to negotiate or to compromise with people who disagree with them because any deviation from their absolute beliefs is a derogation of their own faith. ..."

يک بنيادگرا، بنا به تعريف، يک مرد، ، غالباً يک مذکرهست که اعتقاد دارد با خدا، يکتا شده است،( در خدا ذوب شده است) و بنابراين در مورد رابطه با خدا نسبت به ديگران برتری دارد.بنابراين ، چون او ، عقايد خودش را به نام خدا بيان می کند، هرکسی که با او مخالفت ورزد، به طور کلی در اشتباه هست و اصولاً پست تر محسوب می شود.مورد ديگری که من اضافه می کنم اينست که آنها معتقدند که مذاکره کردن با ديگران يا کوتاه آمدن ، اشتباه هست،زيرا نيازمند انحراف از اعتقادات بنيادی و ايمانی آنهاست.
مرجع:
http://transcripts.cnn.com/TRANSCRIPTS/0511/02/lkl.01.html