يه مو از خرس بکنی غنيمته!
چند روز پيش صحبت از هما (شرکت هواپيمايي ملی ايران) شد، من از آنجا که اين شرکت دولتی زيانده هست مخالف دولتی بودنش بودم، اما يکی از دوستان به دليل اينکه در طول عمرشان پنج يا شش بار سوار هواپيمای هما شده اند و از سوبسيد بهره مند، اعتقاد داشتند که اين شرکت بايد وجود داشته باشد و سوبسيد بسوزاند، تا اينکه نباشد و دانگ نفت ايشان بدون اينکه چکه ای به ايشان برسد، خورد و خوراک
عده ای شود. با چند نفر ديگر هم که صحبت کردم، چنين می انديشيدند، مانده ام که بقيه چه می انديشند.
استدلال در مورد رفع سوبسيد معمولا برای مردم دلپذير نيست، اما اگر بگوييم که دولت دست و دلباز مجبور است دست و دلبازی را با چاپ کردن پول و افزايش تورم جبران کند، کمی شنونده پيدا خواهيم کرد.
*يک چيز ديگر هم که، با عده ای از دوستان صحبت می کردم و ايشان معتقد بودند که وضع و اوضاع کشور پس از قدرت گرفتن احمدی نژاد تغيير خاصی نکرده است (يعنی درست است که تورم زياد شده، ولی درآمد ملت هم زياد شده است)، نمی دانم اين انديشه هم تا چه حد درست هست
4 comments:
راجع به تورم:
اول اینکه اصولا تورم بالا خودش به صرف خودش چیز خیلی بدی نیست به شرط اینکه هر آنچه از جنس قیمت است با آن بالا برود. در واقع تا زمانی که قیمتهای نسبی ثابت باشند هیچ اتفاقی توی اقتصاد نیافتاده است. و البته این شرط که این قیمتها قابل پیشبینی باشد.
دوم هم اینکه مشکل تورم بیشتر برای کسی مشخص میشود که مثلا میخواهد پول عمری کار کردن را جمع کند و خانهای چیزی بخرد. از آنجایی که روشهای مطمئن سرمایهگذاری بدون اینکه از ارزش پولشان کاسته شود برای مردم عادی وجود ندارد پولی که این افراد جمع میکنند پیوسته ارزش خود را از دست میدهد.
استاد عزیز دکتر هادی صالحی اصفهانی مقاله ای تحت عنوان اقتصاد سیاسی قیمت گذاری بنزین دارد که می گوید اگرچه اصلاح قیمت بنزین عقلایی است اما چون مردم اعتماد ندارند منابع حاصل از حذف سوبسید را به آنها برساند لذا قیمت پایین را ترجیح می دهند. این یعنی ارجحیت دومین گزینه خوب به جای اولین گزینه خوب به دلایل سیاسی.
در مورد دوره احمدی نژاد نیز حق همین است. پول نفت وارد جامعه شده و وضع افراد خوب شده ولی مسئله این است که اگراین مدیریت درست بود وضع به مراتب بهتر می شد
سلام مهدی
شنیده ام به این زودی به ایران می آیی- منبع خبری: مجید محمدی
خلاصه دردسرت ندهم. خوشحال می شوم که فرصتی برای دیدار داشته باشیم.
ارادتمند: محمد رضا سخندانی
سلام رضا جان، خيلی متعجب، و خوشحالم کردی که به اينجا سر زدی! حالا نمي دونم کيا ديگه اينجا رو می خونن، ولی اينم بگم که اونقدرها "بزودی" نبوده است که به شما گفته اند. به هر حال اگه بيام زودتر خبر می دهم که شما را حتما ببينم.
Post a Comment