Sunday, April 23, 2006

آقای الف

سالها پيش آقای الف که از خانواده ای تنگدست بود، در سايه سختکوشی بسيار، شغلی با منزلت و درآمد مناسب به دست آورد و توانست با زنی زيبا از خانواده ای مرفه ازدواج کند. پس از انقلاب درآمد آقای الف کاهش يافت که اولين نتيجه اش، تغيير برخورد خانواده زنش با او بود.
آقای الف همواره پسرانش را از دختران زيبای خانواده های مرفه برحذر می داشت - و هرگاه دختری از خانواده ای فقير می ديد، می گفت که اين دختر، زنی قانع بوده همسرش را خوشبخت خواهد کرد.

آيا با آقای الف موافقيد؟
چه توصيِه ای به همسر آقای الف داريد؟

موخره: در کامنتها مريم به نکات زير اشاره کرده است:
1. اينکه شخص چه معياری داشته باشه یه قسمتيش برميگرده به اعتماد به نفس طرف. اين اعتماد به نفس ميتونه تابع خيلی چيزا باشه ولی اغلب تو مردا تمول و تو زنها زيباييه. بايد خيلی قوی باشی تا از اين مشکلات عبور کنی.- (مهدی: البته به دليل اينکه مردان متول و زنان زيبا در جامعه بيشتر تحويل گرفته می شوند.)

2. اين انقلاب به طبقه متوسط که در حال شکلگيری بود خيلی ضربه زد. در اين راه خيلی ها ضرر کردن. يه گروهی هم همينطوری بالا اومدن. اين هم نتيجه انقلاب و بی نظمی ناشی از اونه.(مهدی: بحث من انقلاب نيست. شايد خيلی عوامل ديگر غير از انقلاب موجب تغيير موقعيت شخص در جامعه شود. يک مثالش ورشکستگی هست. آدمهای کاردرستی مانند هنری فورد هم ورشکسته شده اند و دوباره از نو شروع کرده اند. مثال ديگرش را هم در خانواده هايي که مهاجرت می کنند می بينيم.)
3. همين طبقه متوسط در حال شکل گيری هم منافعش رو خوب تشخيص نداد و تحت تاثير فضاي روشنفکری اون زمان خودش تيشه به ريشه اش زد. کم نيستن افرادی از همين طبقه که بزرگترين فحش براشون خورده بورژوا بودنه.
(مهدی: در انقلاب طبقه متوسط اشتباهات زيادی مرتکب نشد. وضع سلطنت قابل قبول نبود و حماقتهای محمدرضا پهلوی هزينه زيادی را به جامعه تحميل می کرد. - به عنوان مثال ريشه های جنگ ايران و عراق رادر بلندپروازيهای شاه از سال 1969 می توان ديد. طبقه متوسط در فکر وضعي دموکراتيک و حداکثر سوسياليستی بود. منتها پس از انقلاب نتوانست در مقابل طبقات ديگری که به مراتب خشنتر بودند مقاومت کند. مارکس اعتقاد داشت که طبقه بورژوا موتور محرک جامعه و سرچشمه تحولات سود بخش می باشد. منتها اين لفظ در بعدها در فرانسه مايه تحقير شد. روشنفکران از وضعيت رياکارانه و ابلهانه ای که از سوی دولتمردان فاسد و احمق به عنوان -روش زندگی متمدنانه و مدرن- (و مصرفگرايانه و گوسفندوار) تبليغ می شد ناراحت بودند. البته تلاشهای مثبت شاه- مانند تلاشش در باسوادکردن ايرانيها و ... را ناديده می گرفتند و همچنين از مشکلات اجرايي برنامه های توسعه خبر نداشتند و ...، که البته به علت عدم گردش قدرت و آزادی احزاب و ... هم امکانش را نداشتند که با اين مشکلات آشنا شوند. به هر حال منظور اصلی من در بحث، پيوستگی کشتی در عبور از امواج بود، نه عوامل ايجاد موج!)

3 comments:

Anonymous said...

1- Inke shakhs che meyarhai mitune dashte bashe yeghesmatish barmigharde be etemad be nafse taraf. In etemad be nafs mitue tabee kheyli chiza bashe vali aghlab tu marda tamavol va tu zana zibaiye. Taghriban bayad kheyli ghavi bashi ta az in moshkelat obour koni.
2- Enghelab sadame zad be tabagheye motavaseti ke dar hale shekl ghiri bood. Tu in rah kheylia zarar kardan. Ye ghruhi ham hamintori bala umadan. In ham natijeye enghelab o binazmihaye nashi az une.
3- Hamin tabagheye motavasete dar hale shek ghiri ham manafeesh ro khub tashkhis nadad o tahte tasire fazaye roshanfekriye un zaman khodesh tishe be rishash zad. kam nistan afradi az hamin tabaghe ke bozorghtarin fohsh barashun khorde bourjuva boodane.

Anonymous said...

Mehdi jan zaheran moghei ke peygham vared mishe safheye asli tedade peyghamha ro afzayesh nemide. Man dirooz peygham gozashtam vali emrooz tedade comment ro sefr gozashte bood.

Anonymous said...

۱- در مورد ماخره اول باهات موافقم. مردان متول و زنان زيبا در جامعه بيشتر تحويل گرفته می‌شوند.

۲- من فکر می‌کنم موضوع ورشکستگی با انقلاب کمی متفاوته. وقتی شخصی ورشکست می‌شه در کنار شرایط تحمیلی که داشته کارهای خودش رو محور شکست می‌دونه و تو آدمای قوی این تبدیل می‌شه به تجربه یا خواسته بیشتر برای جبران. ولی تو انقلاب موضوع پیچیده‌تره و احتمال اینکه فرد دقیقاْ خودش رو مقصر بدونه خیلی کمه. نهایتش اینه که گروهی از آدما رو محکوم می‌کنه. تجربه‌ای هم بدست نمی‌آره مگر اینکه منفعلتر باشه و فکر کنه اگر شرایط مشابهی رخ داد آماده باشه که این بار از گروه استفاده کننده‌ها باشه! که اغلب هم این امر اتفاق نمی‌افته. در ثانی من فکر می‌کنم ظرفیت افراد در مقابل شکست متفاوت‌تره. همه آدمها هنری فورد نیستن.

۳- من در مورد قسمت سوم هم باهات موافقم. منظورم هم محکوم کردن طبقه متوسط نبود.