Monday, February 13, 2006

آيا ايرانيان گشاد هستند؟

ترجيع بند کلام بسياری اين هست که باعث و بانی عقب ماندگی ايران اين هست که مردم ايران ذاتاً تن پرور و از زير کار در رو هستند.
من با اين ديدگاه مخالفم. چه ايرانيهای سختکوش بسياری در زندگی خود ديده ام. دانشجوياني ،که برای تدريس خصوصی از تفريح و استراحت خود می زنند مردانی که نيمه شب از خانه برای کار خارج می شوند و شامگاهان، خسته و شکسته به خانه بازمی گردند، رانندگانی که گاه دوازده ساعت پشت فرمان می نشينند، سلمانيهايي که پس از کار اداريشان تا يازده شب در مغازه می مانند و ...

اما يک جنبه اين قضيه درست هست، در ادارات و سازمانهای دولتی، همواره يک جو کم کاری و تنبلی وجود دارد. کم کاری، رفتار نامناسب با ارباب رجوع و عدم مسئوليت پذيری تقريباً مساله ای عادی در ادارات و سازمانهای دولتی هست.

به عقيده من، اين رفتارها ناشی از ضعف سيستم انگيزش در سازمانهای دولتی می باشد. اين سيستمهای انگيزشی عموماً از سازمانهای اروپايي و آمريکايي کپی برداری شده، بدون آنکه در ريزه کاريها و تفاوتهای بنيادی اين جوامع با جامعه ايران دقت شود.

يک مثال عمده، اهميت حفظ شغل برای شخص می باشد. در حالی که برای کارمندان دون پايه در شرکتهای غربی حفظ شغل بسيار مهم می باشد، اهميت حفظ شغل برای کارمند ايرانی بسيار کمترهست. زيرا مزايايي که دريافت می کند در مقايسه با مشاغل در دسترس رقيب مانند مسافرکشی بسيار پايين می باشد. از طرف ديگر کارمند غربی می داند که بقايش در آن شغل به رضايت مافوقش بستگی دارد و بنابراين حداکثر کوشش خود را برای جلب رضايت مافوقش به کار می برد. اما در مقابل کارمند ايرانی مطمئن هست که مافوقش قدرت چندانی ندارد، و حتی در مواردی ممکن هست کارمند آتوهايي نيز در مقابل مافوقش داشته باشد.

با توجه به اينکه عموماً نارضايتی مردم از دولت عموماً به اين دلايل می باشد، تلاش برای منطقی تر ساختن سيستم انگيزش می تواند به افزايش کارايي دولت و رفاه مردم منجر شود.

پی نوشت: چند روز پيش در سميناری مربوط به نگارش تز شرکت کرده بودم. يکی از مستمعان از سخنران سمينار پرسيد که چگونه در خود برای کار روی تز انگيزه ايجاد کنيم. سخران که فارغ التحصيل روانشناسی بود جواب داد انگيزه اصولاً نتيجه ترس از عواقب عدم موفقيت می باشد.

1 comment:

Unknown said...

ببخشيد مگه در دستگاه هاي دولتي كار هم هست كه كارمندان دولت انجام دهند. لابد شما فكر كرديد حدود سه ميليون كارمندي كه در دستگاه هاي دولتي مشغول به كار دارند براي انجام كار جذب شده اند. نخير جذب شده اند كه يك جورايي سركار باشند و بيكار نباشند. پول نفت هم كه ميرسه و حقوق پرداخت مي شه. قرار نيست كسي براي كاري كه انجام ميده حقوق بگيره ، كارمندها براي وقتي كه ميزان حقوق مي گيرند. اگر يك مقدار واقع گرا باشيد خواهيد ديد كه عده اي از جوان ها به بهانه سربازي سركارند، عده اي در دانشگاه ها سر كارند، عده اي در دستگاه هاي دولتي سر كارند و بقيه هم تو خيابان ها و سر كوچه ها سركارند. حالا فكر كنيد دانشگاه ها به اندازه ظرفيت واقعي دانشجو جذب كنند، نيروي هاي نظامي و انتظامي به اندازه نياز كشور سرباز داشته باشند و دستگاه هاي دولتي هم متناسب با خدمات قابل ارائه نيرو جذب نمايند، آنگاه تصور كنيد چه بلايي بر سر جامعه خواهد آمد، چه ميزان حجم بيكار در جامعه خواهيم داشت؟